گاهی درک نکردن رفتارها و احساسات فرد افسرده و استفاده از جملات نادرست، باعث میشود که روند افسردگی را در او دچار چالش کنیم…
جملاتی از قبیل اینکه
تو خودت مقصری
چرا خودت به خودت کمک نمیکنی؟
ما هیچوقت روی خوش تو را ندیدیم
با اراده هر کاری بخواهی انجام میدهی
تو که همه چیز داری این بچه بازیها چیه ؟؟؟
تو خیلی قویتر از این حرفها هستی
گفتن این قبیل جملات؛ نه تنها به فرد کمکی نمیکند، و ناشی از عدم شناخت و پذیرش این بیماری است، و سیر درمان افسردگی را کندتر و پیچیده تر میکند…
اما چه راه هایی برای همدلی با فرد افسرده وجود دارد؟
از ناتوانی، بیقراری، اضطراب و پرخاشگری او انتقاد نکنیم. انتقاد از ناتوانی بیمار افسرده، اعتماد به نفس متزلزل وی را کاملا تخریب میکند و باعث تقویت احساس پوچی و بی ارزشی در وی میشود.
گاهی به سبب تحریک پذیری ناشی از افسردگی، فرد دچار پرخاشگری میشود. اگر با وی برخورد متقابل شود، عصبانیت و بی اعتمادی وی بیشتر خواهد شد. در این حالت حمایت کردن و نادیده گرفتن رفتارهای منفی و توجه به کوچکترین کارهای مثبت وی میزان اضطراب و احساس گناه را در این افراد کاهش میدهد .
نصیحت کردن فرد را تحریک پذیر تر میکند… هیچ نیازی به جنگ با افکار نا امیدی که فرد دارد نیست؛ در عوض با گوش کردن، احساس دلسوزی داشتن، و پرسیدن اینکه چه کمکی از دستتان بر می اید، حس درک و همدلی را میتوان به فرد افسرده القا کرد.
تدارک برنامه تفریحی:
پیشنهاد برنامه تفریحی، البته نه بصورت اجبار، می تواند در روند درمان موثر باشد. و در صورت عدم پذیرش، حتما این اجازه را به فرد بدهیم که انتخاب دیگری داشته باشد.
برچسب_زدن به رفتارهای فرد افسرده بسیار اشتباه است.
اینکه هر نظری یا هر کاری را درفرد افسرده به بیماری او ربط بدهید یعنی کل شخصیت او را با بیماری اش ادغام کرده اید.
اینکه بعد از هر رفتاری مثل پرخاشگری یا بیقراری از او بپرسیم “داروهایت را خوردی یا نه” نشان دهنده عدم اعتماد ما به وی و ربط دادن همه چیز به افسردگی او می باشد.
بهتر است هر وقت عصبانی یا مضطرب بود علت آن را بپرسیم و به او فرصت حرف زدن وبیان احساساتش را بدهیم و از او بپرسیم برای کاهش اضطراب یا عصبانیتش چه کاری میتوانیم انجام دهیم
به او در منظم کردن برنامه زندگیش کمک کنیم؛ مثلا سعی کنیم در حفظ آراستگی و بهداشت ظاهری اش و البته با توافق بر وجود قوانینی انعطاف پذیر، برای ساعات خوابیدن ، غذا خوردن، و… به فرد کمک کنیم تا در برنامه روزانه زندگی خود، بتواند نظم و چارچوب ایجاد کند؛ چراکه عدم وجود نظم در برنامه زندگی افراد را به سمت احساس ناتوانی و بی کفایتی پیش میبرد .
به فرد افسرده جهت افزایش پذیرش درمان های دارویی تجویز شده کمک نماییم؛ دلایل مختلفی مانند سرزنش اطرافیان، ترس از انگ خوردن ناشی از مصرف داروی اعصاب، گاهی باعث میشود فرد افسرده خود را از درمان کارآمد دارویی محروم کند و عوارض سنگین ناشی از خود بیماری افسردگی را به دوش بکشد.
می توان با دادن طلاعات صحیح و درست و سوق دادن فرد جهت مراجعه به روانشناس، کمک بزرگی در جهت سریع تر درمان شدن افسردگی در فرد نمود.
بازداشتن جدی فرد از هرگونه خود درمانی؛ مشورت با روان شناس و روانپزشک در صورت بروز عوارض دارویی و انجام روان درمانی های تخصصی و هیپنوتیزم درمانی از جمله کمک های دیگری است که خانواده با هدایت فرد به سمت دریافت خدمات سلامت روان می توانند انجام دهند.
دارای دکترای تخصصی روانشناسی از هندوستان که مقاطع تحصیلی خود در زمینه روانشناسی بالینی از شهید چمران اهواز و ارشد بالینی و دکترا را درکشور هند اخذ نموده اند.