لوگو دکتر نجفی توانا
درمان افسردگی

درمان افسردگی + 10 نکته مهم

4.4/5
درمان افسردگی + 10 نکته مهم

درمان افسردگی با توجه به علت آن متفاوت است. مثلا اگر علت افسردگی ژنتیکی باشد به دارو درمانی بهتر جواب می دهد، اگرچه روان درمانی نیز برای این گروه از افراد بسیار مهم است.

تعریف افسردگی

افسردگی یک حالت روانی و جسمانی است که فرد در آن حالت احساس بی حوصلگی، غمگینی، نا امیدی، بی انگیزه بودن نسبت به امورات زندگی و خستگی جسمانی دارد. بطور کلی دید و نگرش فرد افسرده نسبت به دنیای اطرافش منفی است و این موجب گوشه گیری و جمع گزیر شدن وی می شود.

در بسیاری از اوقات افراد افسرده  علائم  افسردگی را از خود نشان نمی دهند  و اصلا بنظر نمی رسد که شخص دچار افسردگی باشد اما ناگهان متوجه می شویم که این فرد اقدام به خود کشی و یا خود کشی کرده است .

علائم افسردگی

افسردگی دارای علائم بسیاری است که اگر کسی چند مورد از آن را برای یک دوره زمانی مثلا بیشتر از دو هفته داشته باشد می توان گفت که این شخص دچار افسردگی شده است. به طور کلی علائم افسردگی شامل موارد زیر است که توجه به این علائم در تشخیص به موقع و درمان افسردگی بسیار حائز اهمیت است. 

  • بی حوصلگی
  • احساس خستگی مفرط
  • لذت نبردن از امورات زندگی
  • بغض و گریه
  • کاهش اعتماد به نفس
  • کاهش تمایلات جنسی
  • گوشه گیری
  • افکار خودکشی یا اقدام به خود کشی
  • بدبینی و شکاکیت
  • خواب زیاد و یا کم خوابی
  • عدم تمرکز حواس و فراموشی
  • بی اشتهایی و یا پر خوری
  • نا امیدی
  • احساس خشم و نفرت و حسادت
  • دردهای عضلانی و جسمانی بدون منشأ پزشکی مانند سردرد ( میگرن)
  • احساس درماندگی
  • قضاوت منفی
  • آشفتگی ظاهری
  • و ترسهای غیر واقعی که می تواند شامل موارد زیر باشد:

ترس از سوسک، ترس از گربه، ترس از هواپیما، ترس از فضای بسته، ترس از آسانسور، ترس از  مرگ، ترس ازدکتر و بیمارستان و آمپول، ترس از رابطه زناشویی (واژینیسم  یا واژینیسموس )، ترس از تاریکی، ترس از فضای باز، ترس از مترو و یا پله برقی    

انواع بیماری افسردگی

انواع بیماری افسردگی

یکی از عوامل مهم در درمان افسردگی انتخاب بهترین راه درمان است که برای آن ضروری است با انواع بیماری افسردگی آشنا شویم. بیماری افسردگی به انواع زیر تقسیم می شوند :

1-افسردگي شيدايي يا اختلال دو قطبي:

دراين بيماري افسردگي شیدایی افراد گاهي بسیار خوشحالند و گاهی هم خسته و ناتوانند.

2-افسردگي ادواري خويي:

نوعي افسردگی دو قطبی خفيف، اما طولاني مدت تر از افسردگي دو قطبی است. شخص مبتلا در بعضی از فصل ها احساس افسردگي مي كند.

3-افسرد گی یک قطبی:

رايج ترين نوع افسردگی است و با غمگينی بسيار شديد، احساس گناه، بی خوابی، فقدان تمر كز و… مشخص می شود.

4-افسرده خويی يا روان رنجوری:

نوعي افسردگی جزيی است كه آن را اختلال افسردگی خفيف نيز می نامند. افراد مبتلا به اختلال افسرده خویی دست کم به مدت دو سال برخی از نشانه های افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی را تجربه می کنند.

علل افسردگی

علل افسردگی

گاهی اوقات یک زندگی پراسترس محرکی برای افسردگی می شود. در سایر موارد به نظرمی رسد که افسردگی بدون یک علت تعیین شده مشخص و بطور خود بخودی روی می دهد. با توجه به تجربیات درمانی و به اعتقاد شخصی علل افسردگی را می توان به چهار عامل تقسیم نمود که عبارتند از :

1. عدم اعتماد به نفس

یکی از دلایل افسردگی عدم اعتماد به نفس و یا خود باوری است. اعتماد به نفس یکی از ویژگی های شخصیتی است که در طول دوران رشد مخصوصا” در دوران کودکی و تحت تاثیر تربیت خانواده بخصوص والدین و یا برادران و خواهران بزرگتر شکل می گیرد.

بطور کلی اعتماد به نفس یعنی باور به توانمندی های خویش، این باور می تواند در مورد ویژگی های ظاهری و یا عملکرد اجتماعی فرد باشد. بسیاری از اوقات مشاهده شده که ارتباط مثبتی بین اعتماد به نفس فرد و آن ویژگی شخصیتی وجود ندارد .

مثلا” دختر خانم و یا آقا پسری که دارای ظاهر بسیار خوبی است با این حال این زیبایی را قبول نداشته و احساس می کند دارای ظاهر خوبی نیست. بنابراین چنین احساسی باعث گوشه گیری و دوری گزینی و در نتیجه افسردگی می شود.

بنابر این یکی از دلایل افسردگی عدم اعتماد به نفس و همچنین حالات مرتبط دیگری چون خجالتی بودن، کمرویی، عدم خود باوری می باشد. عدم اعتماد به نفس مانع پیشرفت فرد در پیشرفت تحصیلی، ورزشی ،شغلی و … می شود که در نهایت باعث افسردگی می شود.

عدم اعتماد به نفس در عملکرد اجتماعی نیز می تواند منجر به افسردگی شود. مثلا” افراد کمرو و خجالتی از آن جایی که قادر به ارتباط مؤثر در روابط اجتماعی نیستند، باعث می شود که قادر به دفاع از خود نباشند و یا از ابراز وجود در جمع هراس داشته باشند. بنابراین اینگونه افراد آرام آرام دچار افسردگی می شوند. اما خبر خوش اینست که درمان افسردگی باعث افزایش اعتماد به نفس در فرد می شود .

2. طرز تفکر و نگرش:

یکی دیگر از عوامل افسردگی طرز تفکر و نگرش افراد است. به عنوان مثال افرادی که دارای انتظارات و توقعات بیش از حد از دیگران می باشند، در صورت برآورده نشدن این توقعات دچار سرخوردگی و در طولانی مدت دچار افسردگی می شوند.

کمال گرایی یا پرفکت شنیست بودن بیش از حد نیز می تواند باعث افسردگی شود. افراد کمال گرا کسانی هستند که به دنبال اهداف بیش از حد بزرگ هستند بطوری که این اهداف با توانمندی آنها مطابقت نمی کند. این کمال گرایی و نرسیدن به اهداف نهایتا منجر به افسردگی خواهد شد.

به عنوان مثال دختر خانمی که به دنبال خواستگاری با تمام ویژگی های مثبت باشد و طبیعتا پیدا کردن شخصی با تمامی ویژگی های مثبت بسیار کم اتفاق خواهد. در نتیجه این طرز تفکر و کمال گرایی چنین فردی ناگهان متوجه می شود 35 تا 40 سال از عمرش گذشته و هنوز ازدواج نکرده است و این باعث افسردگی وی خواهد شد.

3. وقایع تلخ زندگی :

عامل بعدی افسردگی اتفاقات ناگواری است که برای هر کسی ممکن است رخ دهد. این وقایع عبارتند از: از دست دادن و یا بیماری عزیزان، طلاق، تصادف، تجاوز، شکست های کاری و عاطفی و یا بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله. البته شدت رخداد های زندگی و ویژگی های شخصیتی افراد نیز می تواند تأثیر گذار باشد. به عنوان مثال بیماری یکی ازنزدیکان ممکن است باعث افسردگی همه اعضای خانواده نشود.

گاهی ممکن است در یک حادثه طبیعی افراد یک منطقه به طور یکسان آسیب ببینند، اما لزوما همه این افراد به افسردگی دچار نمی شوند. اما این اتفاقات و بروز علائم برای شناسایی و درمان به موقع افسردگی بسیار مهم است.

4. عوامل زیستی یا فیزیولوژیکی:

عوامل ژنتیکی و عملکرد هورمونی و شیمیایی دو مورد از عوامل اثر گذار در بروز افسردگی و دیگر اختلالات روانی می باشد. افرادی که دارای آمادگی ژنتیکی بیشتری در مبتلا شدن به افسردگی و اختلالات روانی هستند، هنگامی که تحت استرس ها و فشارهای روانی قرار می گیرند زودتر از بقیه افراد دچار افسردگی می شوند.

مثال کسی که هم پدر و هم مادرش دچار افسردگی است احتمال اینکه او نیز دچار افسردگی شود خیلی بیشتر از کسی است که هیچ یک از والدین او دارای افسردگی نیستند. بنابراین اینگونه افراد برای اینکه  بطور کلی مبتلا به اختلالات روانی و یا افسردگی نشوند، باید از شرایط محیطی آرام برخوردار باشند و یا اینکه بوسیله مشاوره های روانشناسی  مکانیزم های روانی  خود را تقویت نمایند.

5. عوامل محیطی افسردکی

بعضى از داروها مثل داروهایى که در تنظیم فشار خون بالا مصرف می‌شوند و داروهاى خواب آور باعث به‌وجود آمدن افسردگى می‌شوند.

کمبود بعضی مواد غذایى مانند اسید فولیک و بعضى ویتامینها مثل ب١٢ نیز می تواند از عوامل ایجاد کننده افسردگی باشد. اعتیاد به بعضی داروها، مواد مخدر و یا الکل نیز دیگر عوامل زمینه ساز افسردگی هستند.

عوارض افسردگی

 افسردگی می تواند  باعث خسارت سنگین و جبران ناپذیری  به خانواده، جامعه و یا محیط کار شود. بستگی به اینکه چه حالتی از افسردگی بر فرد حاکم باشد،نوع آسیب متفاوت است . مثلا” بدبینی و شکاکیت بیش از حد  نسبت به مسائل ناموسی  یکی از عوامل افسردگی است که می تواند باعث از هم پاشیده شدن خانواده شود. اما این عامل در تعامل اجتماعی و یا محیط کار چندان اختلالی ایجاد نمی کند.

بطور کلی بستگی به این که چه حالت هایی از افسردگی در یک فرد وجود داشته باشد، پیامد های متفاوتی را می توان از آن فرد انتظار داشت. همچنین افراد افسرده به محیط اطراف خود بدبین بوده و حس منفی و ناخوشایندی را از خود بروز می دهند.

گاهی اوقات افراد افسرده از حالت خمودی و بی حالی بیرون آمده  و عصبی و پرخاشگر می شوند . معمولا در حالت افسردگی خشم به سمت درون بوده و در نتیجه ممکن است چنین  افرادی اقدام به خودکشی نمایند .

پرخاشگری حالت بیرونی افسردگی است، که در این حالت فرد افسرده خشم درونی خود را به صورت عصبانیت و پرخاشگری به سمت اطرافیان نشان می دهد . برای جلوگیری از بروز این نوع پیامد ها باید به دنبال درمان افسردگی باشیم. 

عوارض افسردگی

درمان افسردگی

افسردگی هایی با علل محیطی و شخصی را می توان  با تاکید بر روش های روان درمانی با رویکرد شناختی و رفتار درمانی تحت درمان قرار داد. با این حال گاهی اوقات باید از دارو درمانی نیز برای این نوع از افسردگی ها استفاده نمود .

هیپنوتیزم درمانی به همراه روان درمانی و گاهی دارو درمانی از مؤثرترین روش های درمان افسردگی به شمار می رود. قبل از اینکه سراغ درمان افسردگی برویم بهتر است تعریف صحیحی از افسردگی داشته باشیم. بطور کلی افسردگی را میتوان اینگونه تعریف کرد : افسردگی یک بیماری جسمی – روانی، است که در افراد مختلف نشانه های متفاوت از خود بروز می دهد. میزان و ابعاد نشانه های افسردگی درهرشخص با دیگری متفاوت است.

اکثر مبتلایان هم علایم جسمانی وهم علایم روانی از خود بروز می دهند . بعضی از افراد که هیچ نشانه ای از وجود افسردگی درخود نشان نمی دهند ، ناگهان رفتار غیرعادی پیدا می کنند.

درمان افسردگی و هیپنوتیزم درمانی

اگر چه روشهای درمانی رایج در درمان افسردگی بسیار مهم هستند و اهمیت روشهای درمانی رایج همچون درمان های دارویی توسط متخصصین اعصاب و روان و روشهای درمانی شناختی و همچنین شناختی رفتاری (c.b.t) را نمی توان نادیده گرفت. با اینحال به نظر می رسد بعضی از بیماران با وجود گذراندن دوره های درمانی مختلف همچنان از مشکل افسردگی رنج می برند.

در واقع می توان چنین اذعان کرد که روشهای درمانی جاری در درمان بسیاری از مشکلات کارایی آنچنانی ندارند. خیلی از اوقات بیماران اظهار می دارند که غالبا علت مشکل خود را می دانند اما قادر به حل آن نیستند.

مثلاً کسی که ترس از جمع دارد و یا کسی که از وسواس شستن رنج می برد، می گوید می دانم که در واقع اگر در جمع حاضر شوم خطری از سمت جمع مرا تهدید نمی کند، اما در آن لحظه من قادر به کنترل هیجان ترس خود نیستم.

و شخصی که دچار وسواس شستن است می گوید از لحاظ منطقی می دانم که دستانم کثیف نیستند، اما قادر به کنترل فشار فکری برای عمل شستن دست خود نیستم، در نتیجه به شستن دستم ادامه می دهم.
بنظر می رسد هیپنوتیزم تغییراتی را در ذهن ناهشیار فرد بوجود می آورد که فرد را قادر به انجام کار مورد نظر می کند. مثلا در هنگامی که می خواهد شستن دست را متوقف کند، فشار فکری وسواس گونه کمتری را احساس می کند. ، و یا به راحتی افکار منفی و بدبینی را از خود دور می کند، و یا اینکه هیجان ترس کمتری را در جمع حس می کند.

هیپنوتیزم در درمان افسردگی و از بین بردن علائم آن بسیار مؤثر است اما معمولا زمانی هیپنوتیزم درمانی قادر به درمان افسردگی می باشد که به همراه روان درمانی و مشاوره روانشناسی باشد.

اگر چه تقویت مثبت اندیشی در ناهوشیار بوسیله هیپنوتیزم در درمان افسردگی بسیار موثر است، اما همیشه اینطور نیست که ما انسانها از طریق نا هوشیار کنترل شویم. هوشیاری و اراده ما در تغییر و تحول حالات درونی و همینطور بیرونی ما بسیار موثر می باشد، بنابراین ما باید مثبت اندیشی را تمرین نمائیم .

می دانم، می خواهم، اما نمی توانم!

“می دانم مشکلم چیست و می خواهم از آن رها شوم و یا درمانش کنم، و برای درمان آنها از همه روشها استفاده نموده ام با این وجود نمی توانم.”
مثلا”، وسواس شستن و یا ترسهای غیر معقول و یا عدم اعتماد بنفس و غیره . با اینکه می دانیم این رفتارها یا احساسات غیر منطقی است، با این حال قادر به رهایی و یا کنترل آنها نیستیم.
بنابراین می توان گفت بسیاری از احساسات،هیجانات،و افکار ما ریشه در ناخوداگاه دارد.اگر چه در نهایت ما مسئول اعمال خود در جامعه و در تعامل با دیگران می باشیم.

179 پاسخ

  1. باسلام آقای دکتر من مشکلات زیاد ومتعددی دارم اعتیاد وبیش فعالی جنسی وافسردگی متوسط، واضطراب خیلی خیلی زیاد مفرط اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی، وسواس فکری شدیدو وسواس عملی فقط ازنوع نگاه کردن داعمی به بدن ومقایسه بدن خودم بادیگران و تک تک این مشکلات را جزعی و مختصرباید توضیح بدم تمامی مشکلات وعلاعم رو یادداشت وذکر کردم که بیان کنم خدمتتون.

  2. سلام و هسته نباشید خدمت آقای دکتر نجفی توانا
    من از چهار ماه پیش یکی دو تا از علائم ها رو داشتم که هی بر طرف میشد هی برمیگشت الان حدودا یه هفتس علائم ها بیشتر شدن استرس و اضطراب سر کوچک ترین مسائل ،اصلا انتقاد پذیر نیستم ،فکر میکنم همه منو نگاه میکنن تو یه جمعی ، فکر میکنم همه فقط بخاطر منفعتشون باهام ارتباط برقرار میکنن و پرش عضله دست و پا دارم تو (این یه هفته اینطوری شده) یکی از انگشتای دستم و یکی از انگشتای پام هی تکون میخورن و به سرما بعضی موقع ها هراس پیدا میکنم و…

  3. سلام اقای دکتر من بیماری افسردگی دارم ودکتر رفت امد می کنم اوالا همیشه گریه می کردم خیلی زود خسته می شد از خودم بیزار بودم همیشه به خودکشی فکر می کردمولی خودم را کنترل می کردم رفتم دکتر به من قرص ایمی پرامین 50 تجویز کردالان خیلی از اول بهتر شدم دکتر جان به نظر شما این قرص افسردگیم را از بین می بره وسواس هم دارم ولی وسواسم را جازه نمی دم وارد ذهنم بشه خیلی تلاش می کنم که از وسواس دور بشم ودست و پاایم سگینه به نظر شما سنگینه دست وپاایم از افسردگی است دکتر همش به من قرص یا امپول ویتامین میده دکتر عزیزم نظر شما چیست موقعی که قرص نخورم دست و پاایم سرد می شه

    1. سلام.
      در کنار دارو درمانی ، از مشاوره و رواندرمانی نیز استفاده کنید.میتواند خیلی کمکتان کند.

      1. سلام
        همه مواردی که ذکر کردید دارم
        البته ناگفته نماند ۱۳ سالمه و همه میگن نوجوونی و این احساسات عادیه ولی یکم بیش از حد اذیتم میکنه
        ایا این بخاطر سنه ؟

  4. سلام اقای دکتر من پسر هستم 20سالمه از خونه بیرون نمیرم احساس میکنم مردم چهره منو مسخره میکنن چون صورت کوچیک دارم قیافم هم داغونه وقتی می خوام برم بیرون پیش خوذم میگم الان مردم منو مسخره میکنن به خاطر این از خونه بیرون نمیرم الان دم عیده لباس هم نخریدم از ترس مردم

  5. سلام
    خسته نباشید ببخشید من دوساله که همش به خاطر یه کاری که کردم همون دوسال پیش احساس گناه دارم و نمیدونم هم درسته احساسم یا خیر
    اما هر وقت قیافه ی اون فردی که دوسال پیش باهاش رابطه داشتم یادم میاد خیلی اعصابم خورد میشه و ناراحت میشم اصن هر وقت یادم میاد روی روانم تاثیر میذاره و ناراحتم میکنه آیا میشه با هیپنوتیزم درمانش کرد؟؟؟؟؟؟

    1. سلام.
      قابل درمان است ،لطفاً تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.به آن افکار سعی کنید توجه نکنید.

  6. سلام آقاي دكتر
    من از ١٥ تير ٩٦ با درگيري كه تو محيط كارم با مديرم پيدا كردم زندگيم تغيير كرد اقدام به خودكشي كردم تا سه ماه فقط گريه ميكردم و نميتونستم غذا بخورم اصلا نميتونم برم بيرون از منزل مگر در مراقع خيلي ضروري من فبلا دختر خيلي فعالي بودم با كلي انرژي مثبت اما الان اوضاع خياي افتضاحي دارم تحت درمان هم بودم اما ادامه ندادم

    1. با سلام افسردگی و مشکلات مرتبط با آن با هیپپنوتیزم درمانی قابل درمان است در صورت تمایل تماس بگیرید تا برای شما وقت مشاوره تعیین شود.

  7. سلام وعرض ادب واحترام خدمت جناب آقای دکتر توانا مدت چهار ماه است ازدواج کرده ام در اوایل زندگی خوبی داشتیم الانمدتی است همسرم دیگر میل به زندگی با من را ندارد ومدام میگوید که من مریضم ونمی خواهم تو هم به پای من بسوزی چند باربه روانشناس وروانپزشک مراجعه کرده ایم ودارو درمانی کرده اما تغییری احساس نشده است به استحضار برسانم که همسرم دختر دایی بنده می باشد ودر سن ۹سالگی پدرش را در اثر تصادف از دست داده وبا اقوام وخانواده ام رابطه اش خوب است اما با من نه من زندگیم را دوست دارم خواهش می کنم مرا در این خصوص راهنمایی بفرمایید

    1. سلام.
      قابل درمان است . لطفا تماس بیگیرید تا راهنمایی شوید. همسر شما دچار افسردگی است.

  8. سلام اقای دکتر توروخدا کمکم کنید من بشدت وسواس فکری گرفتم ومدام افکار منفی دارم حتی نسبت به خانوادم بدبین هستم چندساله قرص میخورم چندماهی هم روان درمانی رفتم بنظرتون هیپنوتیزم من رو خوب میکنه؟

    1. مطالب سایت را مطالعه نمایید همانطور که گفته شده هیپنوتیزم راه درمانی مناسبی برای مشکل شماست .

    2. سلام اقای دکتر من سالهاست دچار اضطراب و افسردگی هستم داروهای زیادی مصرف کردم اما تو این مدت ۱۱ سال فقط سه چهار بار اونم بمدت دو یا سه ماه خوب میشدم و دوباره بحالت اول برمیگشتم تمرکزم خیلی کمه و احساس منگی دارم پزشکان بیماری من را دوقطبی تشخیص دادند البته من قبل ۱۹ سالگی خودم همه نشانهایی از ترس و اضطراب رو داشتم حتی نزد استاد الماسیان چند سال پیش رفتم برا هیپنوتیزم بهم گفتن قابل هیپنوتیزم شدن نیستم دستگاه تی سی دی اس هم انجام دادم اما فقط یکم آرومم میکرد بعد تموم شدن جلسات بحالت اول برمیگشتم میخواستم بدونم با توجه به اینکه بیماری من سالهاست مونده و کهنه شده آیا احتمال خوب شدن در من وجود داره ؟

  9. بسیار عالی بود ومفید به من خیلی زیاد کمک شدمن واقعا امشب خوب خوابم میبره که این صفحات رو خوندم امیدوارم خیلی ها که مثل من دچار افسردگی شدیدن این سایت رو ببینن ازخدا آرزوی سلامتی میکنم اول برای این آقای دکترمحترم وبعد برای همه .

  10. سلام وخسته نباشید
    آقای دکتراول از همه من واقعا ازتون ممنونم بابت اینکه به همه عموم توی دنیای مجازی مشاوره وراهنماییی میدین وافتخار میکنم به چنین دکترحرفه ایی و دلسوزی. ازشما فقط یه سوال دارم چون متاسفانه درتهران نیستم بیام خدمتتون آیاپزشکی کاربلددرشهرکاشان درموردهیپنوتیزم درمانی میشناسین اگرمیشناسین معرفی کنین چون واقعامن درشرایط بسیار بدی هستم که مدام از خدا مرگمو میخوام وازاین دنیا بیزارم چون از کودکی تابه این سنم هیچ لذتی ازدنیا نبردم ولحظه لحظشو عذاب کشیدم.تشکر

  11. سلام فرزندی 22 ساله دارم که به بیماری قطبی مبتلاست و از طرفی بعلت اعتیاد تحت مدوا با قرص های متادون است ولی برای مداوا همکاری نمیکنه ایا امکان درمان دو قطبی یا اعتیاد از طریق هیپونتیزم هست؟

  12. سلام یه مدتیه دچار استرس خیلی شدید شدم با هر خبر بدی استرسم زیاد میشه دست پام یخ میکنه گیج میشم حس سر شدن قسمتی از بینی وگونه چپم میشم واز ناحیه قفسه سینه چپم احساس درد بعد میزنه بازو چپم ودست چپم و پا راستم سر سنگین میشه البته میگرن عصبی هم دارم ایا قابل درمان هست ممنون میشم راهنمای کنید که درمان بشم

  13. سلام آقای دکتر، خسته نباشید
    من حدود 6 ماه هست که با یک آقا هم سن خودم (26 ساله)برای شروع یک رابطه جدی آشنا شدم
    تقریبا رابطه داشت خوب پیش میرفت که ایشون سر یک مسئله کاری به مشکل خوردن. اما انگار ایشون دارن مسئله رو برای خودشون بزرگ میکنن. من چند بار بهش هشدار دادم که سعی کنه به افرادی که نزدیکش میشن و پیشنهادای دیگه ای رو میدن خیلی اعتماد نکنه چون ترسیدم امیدی که بهش میدن شکست بخوره (این اتفاق قبلا افتاده بود و بعد از عملی نشدن اون قول ها ایشون خیلی بهم ریختن). تا اینکه دو روز بود مدام بهونه گیری میکرد و بد اخلاق شده بود. با من طوری برخورد میکرد که انگار من نمیخوام پیشرفتشو ببینم. مدام به صورت عصبی تکرار میکرد که به همتون نشون میدم که به هدفم میرسم. من گفتم که واقعا دوست دارم پیشرفت کنی و انگار متوجه منظور من نشدی. اما بی فایده بود. رفتارش عصبی تر میشد و آخرین باری که باهاش صحبت کردم مدام میگفت که این زندگی به چه درد میخوره. من خیلی تنهام. نمیخواه زنده باشم و …. ازش خواستم باهم بریم پیش مشاور. نمیپذیره. و میگه دیگه میخوام واسه همیشه تنها باشم. نمیخوام کسی نگرانم باشه. من از اولم تنها بودم…(این حرفارو قبلا هم ازش شنیده بودم اما روز بعدش عذر خواهی کرد که ناراحتم کرده) الان دیگه نگران رابطمون نیستم. به نظرم حرفای نگران کننده ای زده. بیشترنگران اونم که احساس میکنم داره خودشو آزار میده. به نظرتون چیکار میتونم براش بکنم؟ چون به نظرم حرفاش خیلی غیر منطقی بود و اصلا نمیشد باهاش حرف زد. حتی تمیدونستم چی باید بهش بگم. فقط گفتم باشه یه مدت تنها باش تا بعدا تصمیم بگیریم.مطمئنم الان هرچقدرم بگم به یه روانشناس مراجعه کنیم اهمیت نمیده. ممکنه لطفا راهنماییم کنید چون این مسئله من رو هم شدیدا تحت تاثیر قرار داده
    با تشکر

  14. باسلام وخسته نباشید خیلی ممنون بابت مطالبتون من دختری 23ساله هستم چن سال هست که احساس افسردگی میکنم و رفته رفته هم بیشتر میشود. من طی این چن سال فقط دو سه ماه دارو خوردم وحالم نسبتا خوب بود ولی بعد مدتی که زیاد برایم فرقی نکرد قطع کردم. وحالا هم زیاد خوب نیستم. به پدرومادرم خیلی گیر میدم مثلا سر غذا نباید دهانشان را باز کنند و غذا دیده شود ارام بخورند ی جور دیگه حرف بزنند نسبت به همه این شکلی هستم’خیلی عذاب وجدان دارم دختری باشخصیتی هستم مخصوصا با وجود این مریضیم اصلا دست خودم نیست)یهو عصبی میشم و بعد پنج دیقه معذرت میخوام، وسواسی فکری و جسمی دارم مخصوصا فکری که زندگی را ازم گرفته، مثلا وختی میرم دندانپزشکی دکتر بهم میگه گردنتو اینور نگه دار اما من وسواییت بهم میگه که گردنتو اینو نگه دار! به ناچار دو طرف تختو میگیرم که به خودم ارامش بدم و فرار نکنم خدا میدونه چقدر به خودم ارامش میدم، یا شبا نمیتونم در جایی بخوابم یادمه خانوادم رفتن مسافرت وچقدر بهم التماس کردن که تو هم بیا با اینکه خیلی دوس داشتم برم اما ازترس اینکه بازم استرس بگیرم نرفتم به خدا زندگیم شده ارامش دادن به خودم. خیلی عصبی ام از جمع خوشم نمیاد اصلا با هرکسی میل سخن ندارم تنهاییو ترجیح میدم اعتماد به نفسم بعضی وختا زیاده بعضی وختا کمه، به دیگران خیلی خوب مشاوره میدم ولی به خودم نه، همه بهم حرص میدن، البته زمونه خیلی بد شده وهیشکی خودش نیست، البته اینم بگم من هورمونهای بدنم نامنظم کار میکنه، من در چنتا سوال که همیشه ذهنم بوده موندم. 1-ایا نامنظمی هورمونام باعث شده غمگین گوشه گیر عصبی شم2-ایا استرسم باعث شده نامنظمی هورمون(نامنظمی پریود سالی یکی دوبار) داشته باشم. 3-ایا این دو مورد باعث شده که جوش های خیلی بزرگ پر از خون داشته باشم. 4-ایا این دو مورد باعث شده که دندانهایم اکثرا پوسیده شود. واقعا اقای دکتر نمیدونم زنان زایمان مراجعه کنم یا روانپزشک. کمکم کنین. خودمم تربیت بدنی میخونم و متخصص زنان زایمان گفته کیست های تو از بین نمیره یه روز تولید میشه و ی روزم از بین میره با دارو حل شدنی نیس باید ورزش کنی ولی فک نکنم حرف عاقلانه ای باشه. خیلیی حرف زدم و همچنان دارم منو ببخشین چون شهرستانم نمیتونم مراجعه کنم. با چه روشی میتونم درمان بشم. در ضمن حواس پرتی و عدم تمرکزم دارم. کمکم کنین داغونم. سپاس فراوان

  15. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما واقعا ممنون از این همه مطالبی ک در اختیار ما گذاشتید
    ببخشید دکتر من۱۶ سالم من توی ی جلسه نشسته بودم ی دفعه کلا حالتم دگرگون شد نمیدونم چم شد یه دفعه بعدش سریع ک جلسه رو ترک کردم احساس خودکشی بهم دست داد و الان ۲ روز این حالت رو دارم دوست دارم ی سره تو جمع باشم و با یکی حرف بزنم و… ولی وقتی تنها میشم میخوام روانی شم اصلا هم اشتها ندارم ۲ روز به زور چقز میخورم ب نظرتون چ مشکلی دارم و چ کنم .کمکم کنید تشکر و

  16. با سلام و خسته نباشید آقای دکتر من بر اثر خود ارضایی زیاد ۳تا ۴ ماه به شدت احساس گناه می کردم به فکر خودکشی بودم و ترس از مرگ داشتم و استرس شدید داشتم و شب روز همش گریه می کردم تا این که بعد از مدتی اون هم اتفاق ها تموم شد الان نه می تونم گریه کنم نه می تونم خوشحال بشم
    دیگه نه ترسی دارم نه استرسی همش احساس خستگی می کنم بی حالم هیچ چیزی منو خوش حال یا غمگین نمی کنه با هیچ کسی حرف نمی زنم
    از خونه بیرونم نمی رم فقط تو خونه هستم از هیچی لذت نمی برم حسی ندارم حتی واسه شهوت اون میل و رغبت و اشتیاق و اون ذوق از دست دادم هیچ چیزی منو تحریک نمی کنه اقای دکتر هر حسی که یه ادم سالم باید داشته باشه من همه رو از دست دادم خنثی ام انگاری قلب ندارم دل ندارم فقط یه جسمم اقای دکتر رفتم پیش یه مشاوره بهم فقط گفت ورزش کن من باید چکار کنم فقط ورزش کنم پس روان درمانی یا دارویی نمی خواد تو رو خدا جوابمو بدید بهم بگید چکار کنم

  17. سلام من۲۷سالمه حدود ۷ساله قرص مصرف میکنم سرترالین.دوکسپین.پرانول فقط ولی هرروز احساس افسردگی بیشتری میکنم.وقتی هم که قرصامو قطع میکنم وسواس های شدید فکری بسراغم میاد.نمیدونم دیگه باید چیکار کنم .از همه چی میترسم.ازدواج .بچه دار شدن.زندگی

  18. سلام خسته نباشید ببخشید کانال یا گروه تلگرامی هست ک عضو بشم یعنی گروهی میخام ک بشه تو گروه حرف زد و از ناراحتیام بگم اون کانالیی ک نشه حرفی بزنی نمیخام چون تاثیری روم نمیزاره من دچار افسردگی خییییلی شدید شدم دیگه تحمل این زندگی رو ندارم واقعا تو رو خدا گروهی ک مدتظرمه اگه میشناسید بهم معرفی کنید ممنون میشم

  19. سلام پسر من حدود 10 بار مورد تجاوز جنسی قرار گرفته به نظر شما با هیپنوتیزم مشکلش حل میشه الان 22 سالش و حالت افسردگی داره لطفا راهنمایی کنید

  20. سلام دکتر
    یه پسر 22 ساله ام
    یه چند وقتیه اصلا امید به زندگی ندارم
    استرس و اضطرابم زیاده
    یه جوری شدم
    منی که همیشه عاشق زندگی بودم، الان در نامیدی کامل به سر میبرم
    به صدا های اطرافم زیادی حساس شدم
    با یه صدای کوچیک هم عکس العمل نشون میدم
    شبا کابوس میبینم
    صدای قلبم دایم تو گوشمه
    خلاصه اینکه خیلی برام سخت میگذره
    به خاطر صدای قلبم پیش دکتر متخصص قلب رفتم و نوار قلب و اکو ازم گرفت و هیچ مشکلی نداشتم
    آزمایش تیروئید دادم سالم بود
    نمیدونم دکتر دیگه واقعا نمیدونم چیکار کنم
    راهی، پیشنهادی، درمانی برای این وضعیت هست بنظرتون؟

  21. دختري ٢٦ساله هستم
    سه سال و شش ماهه كه با پسري در ارتباطم…و براي ازدواج هم بوده…اوائل ايشون به گفته ي خودشون خيلي دوستم داشتن اما اصلا بلد نبودن بروز بدن و من هم كه يه دختر احساساتي بودم از طريق تحريك حسادت ايشون رو وادار به حساس بودن ميكردم..طوري كه ايشون از كوره در مي رفت و حرفي رو بهم ميزد كه من دلم ميخواست..براي برانگيختن حسادتش اشتباهات بزرگي كردم ،بزرگترينش هم اين بود كه با داييش كه همسن خودش بود و با من خيلي خوب بود صميمي ميشدم ،جلوي روي طرفم بسيار صميميتر از زماني بودم كه داييش رو تنهايي ميديدم..من هميشه از ناراحتي هام با دايي ايشون صحبت ميكردم..تا اينكه اين دايي به عشقِ من ميگه كه من و اين دختر همديگر رو بوسيديم!!!البته تهمت و دروغ محض بوده براي جدا كردن ما..خلاصه من ارتباطم رو كامل با داييش قطع كردم و با عشق خودم كه سعي كرد اشتباهمو ناديده بگيره ارتباطم رو ادامه دادم.مشكل اينجا بود كه براي اينكه وادارش كنم كه اون ادم دلخواهم بشه حسادتش رو تحريك ميكردم اما هرگز خيانت نميكردم..انقدر وفاداري من مثال زدني براي همه بود كه دوست داشتم ايشون خيالش از من راحت نباشه و ترس از دست دادن من رو داشته باشه..الان نزديك ٤سال ميگذره تمام زندگيم وابسته به اين اقا بوده..ازدواج نكردم و همش منتظرش..اونم ميگه خيلي عاشقمه..اما از ادواج ميترسه و ميگه هيچوقت نميتونم قضيه ي داييم رو فراموش كنم!!!اقاي دكتر من سه سال و٦ماه هستش كه از عشق اين اقاي سنگدل شب ها كابوس ميبينم و اصلا خواب ندارم…تمام زندگيم توي دستاشه…تنها ادم زندگيم بوده كه باهاش رابطه داشتم و ميخوام كه اخرين نفر هم باشه…به شدت افسرده هستم.انقدر سنگدل و بي توجه به حال من هستش كه دوست دارم بميرم و خدا تقاصم رو از زندگيش بگيره…اگه اشتباهاي منو نبخشيده چرا بعد سه سال هنوز باهامه..اينم بگم كه من به وفاداريش اعتماد كامل دارم..توروخداراهنماييم كنيد..قبلا باهاشون مشاوره هم رفتم…البته يك سال پيش.اين افسردگي منو ميكشه..كاش بشه اين اقارو با هيپنوتيزم فراموش كنم…كاش دلداده نميشدم…

  22. سلام اقای دکتر توانا تلفنتون رو ویادرس اگه میشه لطف کنید من افسردگی شدید دارم عاملهای زیادی باعثش شده بماند که الان 8 ساله یه مرده متحرکم زنی بودم پرانرژی وفعال وپر جنب وجوش اما این چند سال همش خوابم مشکلات قلب و بیماریهای دیگه هممزید بر علت شد حتی حس دکتر ودرمانو ندارم جوونیم وزندگیم رفت از دستم مهم نیست اما این شرایط داره زندگی بچه هامم رو تحت الشعاع قرار میده که تا حدودی هم داده من دارم هم به خودم هم بچه هام صدمه میزنم 2 بار خودکشی کردم الانم دوباره این تصمیمو دارم چون نمیخوام بیشتر ازاین بچه هام صدمه بخورن بدادم برسید عایا راهی هست من به زندگی برگردم

  23. با سلام
    من خوندم که بیمارانی ریزش مو دارند یعنی کلا در بدن مو ندارن حتی ابرو ها وسر و بدن با هیپنوتیمزم درمان شدن.میخواستم بدونم که برعکس اینم امکان داره که موهای زاید بدن رو ازبین برد؟یعنی از سر به پایین فقط.آخه زیادن وباعث کم شدن اعتماد به نفسم میشه.ممنون میشم اگه جواب بدید؟؟واگه امکان داره با خود هیپنوتیزم هم میشه اینکارو کرد؟واگخ میشه لطفا تلقین مناسبی برای زود اثر کردن رو بگید.خواهش میکنم زود جواب بدید
    ببخشید متنم طولانی شد.
    بابت مطالب مفیدی که در اختیارمون میزارید متشکرم.
    یاعلی

  24. سلام اقای دکتر من خیلی بی حوصله پرخاشکر اعتمادبنفسمو کامل از دست دادم نصبت به همه کس وه همه چیز بد بین شدم اصلا به هیچ کس اعتماد ندارم از دیدن مردا استرس میگیرم حس خوبی ندار استرس زیاد وه ترس زیادی دارم لطفا راهنمای کنید که من دچار افسردگی شدم یا وسواس فکری باید چکار کنم

  25. سلام دکتر.تا حالا دو بار دست به خودکشی زدم.افسردگی خیلی رنجم میده.کم خوابی کم خوری غمگینی علاقم نسبت به کارم خیلی پایین اومده.فقط دوست دارم بمیرم.راه چاره بنظر شما چیست.

    1. سلام.
      همانطور که در سایت ملاحظه فرمودید افسردگی و اضطراب و…. قابل درمان است.لطفا برای اطلاعات بیشتر و تعیین وقت تماس بگیرید تا راهنمایی شوید. موفق باشید.

  26. سلام 19 ساله هستم.دوسال پیش تو ازدواج شکست خودم امسال هم بابت کنکورم خیلی ضربه خوردم.رفتم دانشگاه ولی همش خودخوری میکنم.همش نگرانم .استرس دارم.از تنهایی میترسم و شدیدا وابسته خونوادم هستم.احساس میکنم افسردگی گرفتم اصلا میلی به غذا خوردن ندارم.بدنم خیلی ضعیف شده.شبا هم اصلا خواب ندارم.خواهش میکنم بهم کمک کنید

    1. توصیه می کنیم برای درمان افسردگی خود هر چه سریعتر به متخصص روانشناس مراجعه کنید. آرزوی بهبودی برای شما دارم .
      موفق باشید

  27. سلام خواهر من بخاطر اينكه شوهرش تركش كرد چند ساله دچار افسردگي شده تا جايي كه لحظه اي ميخنده لحظه اي عصبي با خودش حرف ميزنه اصلا تمركز كاملي نداره بعضي أوقات صداهايي ميشنوه و گاهي فهاشي ميكنه ولي اراده داره قبلا خيلي فعال و مؤثر بود ولي الان منزوي شده اما هر كاري ميكنيم پيش پزشك نمياد و اگرم بياد دارو استفاده نميكنه ديگه نميدونيم چه كنيم أيا هيپنوتيزم براش كارايي داره كه دارو مصرف نكنه وبتونه با مسائل كنار بياد و بهبود پيدا كنه

    1. هیپنوتیزم در درمان افسردگی و حالتهای آن بسیار موثر بوده و نتایج بسیار خوبی هم حاصل شده است .

  28. سلام من پسرم ۲۴ سالمه همش تو فکرم عدم تمرکزحواس همش استرس و اضطراب ،همش بیقرام و خیلی زود رنج و بی حوصله هستم وقتی با دوستم حرف میزنم ناخوداگاه اخمام توهم میره کمکم کنید همه دوستامو از دست دادم

    1. همانطور که گفتیم هیپنوتیزم در درمان افسردگی و حالتهای آن بسیار موثر بوده و نتایج بسیار خوبی هم حاصل شده است .

  29. سلام من 21سالمه.6ماهه که از خونه بیرون نمیرم و خیلی گوشه گیر شدم.از جمع دوری میکنم چون حالت تهوع میگیرم.دانشگاهو کلاسامو از دست دادم و اطرافیانم فکرمیکنند نمیخوام باهاشو رفت امد کنم.برای درمانم چیکار کنم؟خودم واقعا از این وضعیت خسته ام

    1. قبل از اینکه شرایط شما حاد تر شود توصیه می کنم اقدام به درمان خود کنید. برای تفریح و ورزش خود بیشتر زمان بگذارید و با جمع های صمیمی خانواده یا دوستان همراهی کنید. همینطور از متخصص روانشناس هم می توانید کمک بگیرید.

  30. سلام
    من وقتی 5سالم بودب علت تپل بودن وچاق بودنم موردتمسخرخواهروبرادرم قرارمیگرفتم یادمه ک این موضوع باعث رنج وعذاب من بودطوری ک وقتی رفتم کلاس اول دبستان فکرمیکردم بچه های کلاس هم همین نظررودرموردم دارن ونمیتونستم باهاشون ارتباط برقرارکنم حتی زمستونابرای اینکه چاق معلوم نشم لباس گرم نمیپوشیدم وهرچی پدرومادرم بامن صحبت میکردن فایده نداشت ومیگفتم بچه هامسخره م میکنن درصورتی ک اینطوری نبود
    الان 22سالمه ب هیچ وجه چاق نیستم ولی نمیتونم اونطورک دلم میخوادتواجتماع باشم همش حس میکنم ازدیگران کمترم ووقتی میخوام کارجدیدی انجام بدم دستام شروع ب لرزش میکنه حتی پیش آشناها کنکورثبت میکنم ولی اصلاهرکارمیکنم نمیتونم درس بخونم وصبح هاباحس عذاب وجدان ک درس نخوندم بیدارمیشم
    لطفاکمکم کنید
    سپاسگذارم

  31. سلام اقای دکتر من سالی چند بار افسرده میشوم ویه هفته تا بعضی وقتها بیشتر هم درگیر میشم اما به نکته خوب هست که در نهایت باافکار مثبتم میتوان مبه حالت اول برگردم کافی کمی مثبت فکر کنم که مشکلم را حل کنم اما مشکل اینجاست که حالت افسردگی میترسم وهمیشه به ذهنم تیک میده که میخوام برگردم تا اینکه بالخره الان برگشته وباافکار مثبت دارم باهاش میجنگ تا 80 درصد بعضی وقتها 100 درصد میتونم شکستش بدم اما وقت های هست که منو اسیر میکنه دوست ندارم دارو مصرف کنم چون اراده بسیار قوی دارم وهمیشه باهاش میجنگم به نظرتون دارو میتونه مفید باشه؟ که در یک لحظه اثر کنه

  32. با سلام.
    آقای دکتر من حدود 5 ماه پیش به خاطر اتفاقاتی که برا خودم و خانوادم افتاد یه مدت دچار استرس و ناراحتی شدیدی شدم که به شدت سردرد میگرفتم. الان که خداروشکر مشکلات حل شده و استرس و نگرانی ندارم اما به شدت احساس لرز توی هوای تابستون رو دارم و بی حالی و بی حسی شدید. یعنی ممکنه این علائم از عوارض همون استرس ها باشه؟

    1. بهتر است به پزشک مراجعه کنید اگر با انجام آزمایشات بالینی مشخص شد مشکل جسمی مثل کم خونی یا افت فشار ندارید موضوع از طریق روانشناس بررسی شود.

  33. با سلام
    آقای دکتر من حدود 5 ماه پیش به خاطر مشکلاتی که برای خودم و خانوادم افتاد دچار استرس شدیدی شدم. اما الان دیگه استرس ندارم اما علائمی مثل لرز شدید تو هوای گرم تابستان و بی حالی و بی حسی شدید دارم.یعنی این علایم میتونه عوارض همون استرس ها باشه؟

  34. با سلام.
    اقای دکتر من دختری ٢٣ ساله هستم.دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی تهران.من از ابتدایی تا سال دوم دانشگاه .جزء شماره یکای کلاس بودم.همیشه درسخون .البته همیشه عاشق درس خوندن بودم.همیشه دوستام بهم حضرت پشتکار میگفتن .واسه تمام زندگیم هدف داشتم .همیشه با امید و انگیزه زندگی میکردم.همه ی خانوادم بهم افتخار میکنن. توی زندگیمم همیشه مشکلات داشتم اما انقدر تلاش میکردم ک برادر بزرگترم میگف هر وقت بهت نگا میکنم .انرژی میگیرم ازت درس یاد میگیرم…تا اینکه قبول شدم دانشگاه تهران. از شهرستان میومدم خابگاه سال اول از طریق یکی از دوستام با ی دختر اشنا شدم ک فقط هم ورودی ما بود و هم رشته ایم نبود .اوایل تا ترمو٣ زیاد بش رو نمیدادم .اما میدونستم ک ی حالتای غمگینی ای داره . اصلا از زندگیش راضی نبود .همیشه اهنگای غمگین گوش میداد.میگف اصلا انگیزه نداره و دوست پسر هم داشت .ما حالش کنار من خوب میشد …..درسخون بود اما توی راهنمایی با ی دختر دوس بود ک ب خاطر ی سری رفتارا از مدرسه بیرونش میکنن .ی دختر چادری بودو درسخون اوایل ب این خاطر باش دوس شدم ک باهم درس بخونیم…..کم کم توی رفتاراش متوجه ی چیزایی شدم .من میذاشتم ب حساب شیطنتاش و دیووونه بازیاش .اما ترم چهار قرص خورد ک خودکشی کنه……ب دلایل خودش ترس از اینکه پدرش فهمیده با کسی دوسته….با خودم گفتم باید باهاش بیشتر دوست باشم …دیگه خییییییییلی باهام صمیمی شده بود داعم باید توی بغلم.میبود البته اوایل اون وابسته ی من بود تا چن ماه بعد ک من هم معتادش شدم ….بعد چن روزی مشهد رفتم وقتی اومدم گفت ک اون ی همجس بازه . قبلا هم با دو نفر دوست بوده:'( .همونجا کات کردم ……اونموقع مصادف شده بود با امتحانای ترمم واقعاااااااا شرایطم بد بود ب جوری استرس و اضطراب داشتم ک حالت تهوع میگرفتم ا اوایل ترم بعد پیش روانپزشک رفتم خیلی بهتر شد حالم خیلی .چن ماه بعدشم نامزد کردم .الان ی ساله ک ازدواج کردم .اونموقع سرترالین و دونؤرین مصرف میکردم ک الان قطشون کردم البته ی سال مصرف کردم .و ٨_٧ ماهه ک قط کردم اما با وجودی ک دوسال گزشته از اون جریان اما حال ت غمگینیو دارم .نا امیدی و بی انگیزه گی رو دو ساله دارم اصلا ب ادامه تحصیل فکر نمیکنم . ب اینده فکر نمیکنم .از این حس و حالا خسته شدم از اینکه ادم چن سال پیش نیستم خسته شدم .از زندگی خسته شدم . انجام دادن کارا خییییییییییلی واسم سخته .میترسم برم سرکار کم بیارم نتونم ادامه بدم …اقای دکتر من چ کار کنم ؟؟؟؟؟!هیپنوتیزم کمکم میکنه ؟؟؟!

    1. اگر این مشکل شما بصورت طولانی مدت ادامه دارد برای درمان خود به متخصص روانشناس مراجعه کنید. بسیاری اوقات دارو درمانی نمی تواند درمان را کامل کند. باید مشکل ریشه یابی شود و با جلسات روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی بصورت ریشه ای مشکل شما برطرف شود.

  35. سلام.. یک خواهر کوچک دارم که با داشتن خواستگار قصد ازدواج داره .
    من خواستگار دارم ولی هیچ کدوم مناسب ازدواج نیستن . مهندس برقم ولی کار ندارم و بیکارم .. خلاصه همه چیز دست در دست هم داده منو از پا در بیاره
    با اینکه از زیبایی نصبی برخوردارم در هیچ ارتباطم موفق نبودم و همه ارتباط هایی که از سر علاقه به من پیشنهاد شده به پیشنهاد سکس و در نهایت کات کردن توسط من منجر میشه .. همه هم سن هام ازدواج کردن دوست ندارم تو هیچ جمعی باشم … بهم کمک کنید .. در شهرم روانشناس خوب نمیشناسم .. نمدونم چیکار کنم

    1. می توانید برای مشاوره قبل از ازدواج به روانشناس مراجعه کنید تا راهنمایی شوید.

  36. سلام اقای دکتر بنده ۲ سال است تحت نظر متخصص اعصاب و روان قرار دارم من در بیماری افسردگی از عدم تعادل خیلی رنج میبرم که این حالت در کم خوابی به شددت تشدید می شود احساس میکنم تعادل ندارم اما تعادل بدنم مشکلی نداره فقط یک حس خیلی بد ام ار ای ندادم میترسم مریضی دیگری باشد
    چه کار کنم جناب دکتر
    ممنون

    1. برای بررسی دقیق تر مشکلتان می بایست به متخصص روانشناسی مراجعه فرمایید.

  37. سلام جناب دکتر
    یکی از بستگان نزدیک من طبق مشاهده نوع عادات و رفتار فرد مازوخیست در توضیحات این بخش از سایت …به این عارضه مبتلاست لطفا راهنمایی بفرمایید که برای ما نزدیکان و همسراین فرد و درمانش چه راهکارهایی وجود داره…ایشون به هیچ عنوان نمی خواد که با پزشک و روانکاو صحبتی داشته باشه چون معتقده که سالمه …..
    سپاسگزار میشم اگه توضیح بفرمایید که چطور رفتاری برای ایشان و درمانش مناسبه ….
    با تشکر فراوان

    1. اولین مرحله درمان درمانپذیری خود فرد است و باید خود فرد بخواهد تا درمان شود.

  38. سلام آقای دکتر مشکل من از بی خوابی شروع شد یعنی به خودم تلقین میکردم که خوابم نمیاد بعد یه اضطراب خیلی خفیفی گرفتم که بهش توجه نمیکردم ولی یه روز فکر وسواس فکری به ذهنم اومد و رفتم تو اینترنت سرچ کردم مطالبی درباره وسواس فکری نوشته بود و گفته بود که وسواس فکری با اضطراب همراه است همین باعث شد که به اضطراب خفیفم توجه و کنم وبه خودم تلقین کنم که اضطراب دارم تحمل اضطرابم برای سه ماه باعث شد که افسردگی شدید بگیرم الان روزی چهار تا قرص می خورم ولی از قرص خورد متنفرم آیا با هیپنوتیزم درمانی مشکلم حل میشه و آیا یک هیپنوتیزم گر خوب در رشت میشناسید که به من معرفی کنید خواهش میکنم کمکم کنید زندگیم مثل جهنم شده

    1. سلام.
      مراجعه کنید در جلسات روان درمانی و هپنوتیزم درمانی مشکل شما بر طرف می شود. انشااله .
      موفق باشید

  39. من 28 سال دارم برای آزمون وکالت میخونم با اینکه داروی سیتالوپرام استفاده میکنم ودر از بین بردن احساس درماندگی و غمگینی ام موثر بوده ولی اصلا تمرکز در درس ندارم و دایم از تلاش برای این کار نومید میشوم چه راه حلی وجود دارد؟

    1. برای افزایش تمرکز و بهبود ارتقا تحصیلی دارو نه تنها کمک چندانی نمی تواند کند بلکه اوضاع را وخیم تر هم می نماید. اگر می خواهید نتیجه مثمر ثمر بگیرید حتما به یک متخصص روانشناسی مراجعه نمایید.

  40. سلام .من دختری 23 ساله هستم ک از 6 ماه قبل پسر عموم به ابراز علاقه برای ازدواج شروع کرد ولی تاکید کرد ک کسی چیزی نفهمه تا زمانی ک شرایطش درست بشه وبعد برای خواستگاری اقدام کنه ولی متاسفانه از هر طریقی همه فامیل فهمیدند و پسرعموم وقتی ک دید همه فهمیدن دیگه رابطشو کات کرد باهام و گفت ک نباید کسی چیزی میفهمید و منو مقصر دونست و کات کرد باهام قبلا دائم از علاقه ی عمیقش برام میگفت ک الان توی گوشم هست تموم حرفاش نتونستم چیزی رو فراموش کنم چون مدام از علاقش برام دم میزد و حرفای احساسی میزد خب منم دختربودم ب حرفاش دل میبستم …وقتی ک پدرم با پدرش حرف زدن در مورد ما پدرم زیاد گفت من فعلا رضایت ندارم چون شرایط لازم رو برای ازدواج با دخترم نداره دیگه اونم اصلا یه پیامک نداد و عقب کشید که نه به گرمی قبل و نه ب سردی الان…الانم 2 ماهه ک از این کات کردن میگذره ولی نتونستم از یاد ببرمش خیلی برام سخته دیگه ب هیچ پسری اعتماد ندارم و نمیخوام پذیرای کس دیگری برای ازدواج تو زندگیم باشم.هیچی خوشحالم نمیکنه مدام ب گذشته ای ک باهاش داشتم فکر میکنم و عذاب میکشم لطفا کمکم کنید ک باید چیکار کنم ک اروم بشم …خیلی هم مطالب خوب و امید دهنده میخونم ولی اون خاطرات منو رها نمیکنن

    1. سلام.
      شما نیاز به چند جلسه مشاوره روان شناسی دارید .حتما به یک روان شناس مراجعه کنید.
      موفق باشید .

  41. AV
    سلام
    یک تصادف داشتم که منجر به ترس در من شده و همچنین در قسمت گردن و کتف یک گرفتگ کوچک و تنگ شدن استخوانی که مایع از آن عبور می کنه.
    ۲. بعد از یک پرواز هوایی دچار ویروسی شدم که فشارم به ۳ میرسید و حالت تهوع شدید داشتم.۳ ماه در خانه خوابیدم و وقتی آمپول تهوع متوکلوپرامید را تزریق کردند دچار تشنج شدم که خیلی ترسناک بود.
    ۳. یک عمل فیبروادنوم در سینه داشتم که بعد از آن دست چپم دچار بی حسی شد.و ۴ سال می گذرد ولی رفع نشده.
    ۴. به دندانپزشکی مراجعه کردم که پس از زدن آمپول بی حسی تپش شدید گرفتم و به از آن صورتم بیحس باقی ماند و رفع نشد.
    ۵.به مدت ۵ سال با همسرم مشکل داشتم و ترس جدایی از او.
    ۶. بعد از فوت پدر شوهرم ترس شدید از دست دادن همسر،پدر و مادر دارم.
    ۷. پرواز بسیار بعدی را تجربه کردم. و الان از پرواز ترس دارم و خیلی استرس شدید در هواپیما دارم در موقع پرواز.
    همه این ها در مدت ۱۰ سال اتفاق افتاده.
    پیش دکتر مغز و اعصاب که رفتم یکی از آنها تشخیص پانیک اتک دادن پس از م.ار.ای و نوار مغزی و قرص کلردیازپوکساید و پروپرانولول و زاناکس دادن.ولی بعد از ۵ ماه پریود نشدن و گرگرفتهگی شدید داشتم و به کلردیازپوکساید را قطع کردم .خوب بودم و دیگر بی حسی کامل طرف چپ بدن را نداشتم تا اینکه سگی به من حمله کرد و دوباره ترس به سراغم آمد.
    ترس شديد از سوسك هم به دليل زياد بودن در محل كار دارم.
    به دکتر دیگری مراجعه کردم که قرص ونلافاکسین را به من دادند و الان ۲۴ ساعت می گذره و من حتی نیم ساعت هم نخوابیدم.
    به نظر شما من افسردگی دارم یا اضطراب و ترس؟ و آیا من به این دلیل طرف چپ بدنم و کل سرم و صورتم بی حس می شود؟؟؟
    آیا هیپنوتیزم اثر دارد ؟ و ممنون میشم اگر اثر دارد یک هیپنوتیزم خوب معرفی کنین.
    با تشکر
    ا

    1. همین که خودتان می خواهید درمان شوید خیلی خوب است و مطمئناً نتیجه بهتری میگیرید. بله هیپنوتیزم درمانی اثر مثبت در درمان پانیک اتک دارد.

  42. سلام
    جناب دكتر من حدود ده سال هست ك علاقه مند به دختري هستم ك در طول اين ده سال بيادش زندگي كردم
    مدتي بتهم رابطه داشتيم و رفتم خواستگاري اما خانواده اش جواب منفي دادن
    بعد از دوسال الان بازهم با هم رابطه داريم و چند بار افرادي رو واسطه قرار دادم
    اما جواب خانوادش بازم منفيه
    متاسفانه شديدا نااميد هستم و با توجه ب علائم افسرده هستم
    در حدي ك ممكنه ب رابطه ام آسيب بزنه
    نظرتون رو اعلام كنين ممنون ميشم

    1. همانطور که ذکر کردید ریشه مشکل شما جای دیگری است . سعی کنید با مراجعه به روانشناس راه حل مناسبی برای مشکل خود پیدا کنید.

  43. ناگفته نمونه که من خیلی زیاد فکر میکنم،قدرت تخیلم خیلی بالاست احساس میکنم،از وقتی که اینطور شدم حتی به کلمات هم زیاد فکر میکنم،انگار حتی یه معنی ساده که برای افراد معمولی بار روانی صفر داره وقتی وارد فکر من میشه تبدیل به یه غول میشه،که منو میترسونه،میشه بگین این وضعیت ناشی از افسردگی یا خیر؟

  44. سلام،من ۲۸سال دارم و پرستار هستم حدود یکسال قبل تو رابطه عاطفیم با مشکل مواجه شدم.وقتی حالم بد بود به اورژانس محل کارم رفتم و همکارم برام اسکازینا تجویز کرد یکروز بعد از تزریق derealizationگرفتم،دو هفته بعد از اون اضطراب شدید به همرا افسردگی،از همه چیز میترسیدم حتی از تنها بودن تو یه اتاقی که کسی نیست از تاریکی از مردن،اون علایم الان کمتر شده ولی مدام ترس از این دارم که دوباره بش دچار شم وقتی خبر بد یا ناگوار میشنوم فکر میکنم آخر دنیاست،حساس و عصبی و زود رنج شدم،الان بیشترین چیزی که اذیتم میکنه یه حس پوچی نسبت به دنیاست فک میکنم هیچ چیزی تو دنیا نیست که شادم کنه،تو دانشگاه پزشکی قبول شدم ولی نه انگیزه داشتم که بخونم و هم اضطراب از اینکه هربار که یه صفحه از یه کتاب روانپزشکی میخوندم تمام علایم رو تو خودم پیدا میکرد،تمام پتانسیل هام دارن هدر میرن،میشه لطفا راهنماییم کنید،متشکرم.

    1. سلام.
      شما دچار افسردگی می باشید. در صورتی که به وسیله دارو های روانپزشکی نتیجه نگرفتید، شاید این روش برای شما مفید باشد.برای اطلاعات بیشتر تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.
      موفق باشید.

  45. سلام…
    من4سال پیش به مدرسه نمونه دولتی رفتم ازهمون بدو ورودم چون ازدوستام جداشده بودم و وارد یه محیط جدید شده بودم ب کل اعتمادبنفسم روازدست داده بودم چون تاقبل اون همیشه بهترین بودم همیشه موردتایید دیگران بودم واین باعث میشد تلاشم روبیشتروبیشترکنم ولی ازوقتی وارداین مدرسه شدم کاملاخودم روباختم کارم شده بودخودخوری و گریه وبه کل ناامیدی پیش روانشناس رفتم ولی هیچ اثری نداشت پیش متخصص اعصاب و روان هم رفتم باداروباعث شدن یکم بهتربشم وترم اول معدلم19/95بشه ولی بعدازاون درس خوندن برام شد اجبارهمیشه ازخوندش شونه خالی میکردم همیشه میذاشتم واسه اخرین دقیقه ک دیگ مجبورباشم بخونم سال دوم دبیرستان به کل ازخودم ناامیدشدم دیگ گریه نمیکردم ولی همش ازدرس خوندن فرارمیکردم همیشه منتطربودم یه کسی بیادبهم بگه میتونی توباهوشی پاشودرست روبخون دقیقا به رفتاراطرافیانم عمل میکردم کافی بودیکی منوازخودم ناامیدکنه بازبرمیگشتم ب خونه اول اینقدازخودم ناامیدمیشدم ک گاهی فک میکردم راه رفتنم یادم میره …گفتم از اون مدرسه برم حالم بهترمیشه رفتم ب دبیرستان عادی ولی هیچ فرقی نکردبازم علاقه ای بدرس پیدانکردم ی جورعدم اعتمادبنفس ترس ازدرس خوندن و موفق نشدن این ترس باعث شده هرکاردیگ هم ک میخوام انجام بدم تمام افکارمنفی سراغم میادمانع میشه الان ب نقطه ای رسیدم ک تاکنکور چیزی نمونده ولی من بخاطراین ترس هیچی درس نخوندم حتی الان1ماهه مدرسه نرفتم همش توخونه خوابیدم منی ک نمرم از20پایین ترنمیومدالان برام اهمیتی نداره اینقد ازدرس فراری شدم ک امتحانای ترم اولم روفقط تو2ساعت اونم صب امتحان بزور بلندمیشدم ومیخوندم درطول ترمم یاسرکلاس تمرکزنداشتم یاتوخونه درس نمیخوندم بازم بااین شرایط نمره هام از17پایین ترنیومد ولی الان ب کل خودم روباختم منم و یه عالمه کتاب ک هم باید برای کنکوربخونم هم مدرسه هم حس خوابی ک تامیخوام ی کاری انجام بدم میادسراغم حتی کم کم دارم ب این فک میکنم ک نفس کشیدنم یادم میره واقعا ازاین شرایط خسته شدم برای اینک خودم روراحت کنم ب خواب پناه میبرم من نمیخوام اینجوری باشم نمیخوام ایندم تباه بشه ولی واقعا هیچ انگیزه ای برای تلاش ندارم….خستم….باید چیکارکنم داروهم میدونم اثرنداره اگ اثرداشت4سال پیش خوب میشدم
    …ساکن تهران هم نیستم ک بتونم بیام پیش شما ازتون راهنمایی میخواستم ممنون میشم راهنماییم کنید

    1. سلام.
      خانم ریحانه از آنجایی که ساکن شهرستان هستید و نمی توانید به ما مراجعه کنید متاسفیم. اما هیپنوتیزم درمانی می تواند برای شما بسیار مفید باشد. پس بنابراین به نزدیک ترین جایی که می توانید، برای هیپنوتیزم درمانی مراجعه کنید. البته کسی که روانشناس و قادر به این کار باشد.
      موفق باشید.

  46. سلام ببخشید من چندماهه حال خوشی ندارم احساس میکنم نمیتونم هیچ کاری انجام بدم انگاراختیاری ندارم وکس دیگه ای منو کنترل میکنه برای همین توانایی کارای کوچیکوهم ازم گرفته یک بی تفاوتی خیلی عجیبی دارم انگارهیچ چیزتواین دنیامهم نیس اماوختی ب مرگ فجیع عزیزام فک میکنم میشینم فقط گریه میکنم روزام همینطوردارن میرنومن ازین ک کاری از دستم برنمیادمتنفرم حدودپنج ماه دیگم کنکور دارم وازین ک قبول نشم واگ ازین خونه ای ک توش زندگی میکنم نرم دیگ نمیتونم ادامه بدم میشه کمکم کنید

    1. سلام.
      سعی کنید ورزش کنید،به چیزهای مثبت فکر کنید ،و البته چند جلسه مشاوره روانشناسی هم می توانید به شما کمک کند. در صورتی که نتیجه حاصل نشد به اینجا مراجعه کنید . برای اطلاعات بیشتر تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.
      موفق باشید

  47. سلام اقای دکتر بیماری افسردگی 2 قطبی قابل درمان هست بنده نمی خوام دارو مصرف کنم راهی هست درمانی بشه

    با تشمکر
    24 سالم

    1. سلام.
      بله قابل درمان است. لطفا تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.
      موفق باشید.

  48. سلام من بیست ساله ام من مدت یکسال میشه که افسرده گی دارم با اعضای خانواده مادرم همه خیلی زشت رویه میکنم وآنها همرا من رفتار نا خوشایند دارد بخاط این عمل من مرا تحقیرمیکند من کاملا خسته شدیم ازی حالت من میخواهم هرچه زودتردرمان شوم آیا توسط دارو درمان خواهم شد من همیشه منفی فکرمیکنم همیشه نا امید استم وقتی همراه خانواده خود رویه زشت میکنم بعدا پشیمان میشوم وگوشه گیری میکنم همراه کسیکه جنگ میکنم دیگه نمیتانم روبرو شوم زیادتربامادرم درگیر میشوم بعدا خیلی احساس گناه میکنم وبه گریه شروع میکنم

  49. سلام من حدود 3 سال است که خواب ندارم اگر هم می خوابم نهایت 5 دقیقه اس بعد از آبیدار ودیکر خوابم نمی برد باید چه کار کنم رفتم دکتر قرص افسردگی داده ولی بازهم خوب نشده راه چیست

    1. سلام.
      در صورتی که مایل به دارو درمانی هستید مجدد به روانپزشک مراجعه کنید شاید در نسخه اش تغییری حاصل کند. مشاوره و روان درمانی نیز می تواند برای شما مفید باشد.
      موفق باشید.

  50. سلام آقای دکتر من 12 ساله وسواس شستشو دارم 8 سال دارو مصرف کردم 5 سال هست که افسردگی و اضطراب هم گرفتم الان حدود یک ساله داروهامو قطع کردم خودم خواستم قطع کنم ولی بعد از قطع داروهام که خیلی هم اذیت شدم وسواسم خیلی شدیدتر شده دیگه امیدی ندارم همش به خودکشی فکر میکنم اعتماد به نفسمو کاملا از دست دادم چه کار باید بکنم جوری شدم که مثلا یه کاری انجام میدم حواسم پرت میشه یه آن به خودم میام میبینم یه مدت طولانی دادم مثلا یه ظرفو میسابم و حواسم نبوده یا اینکه یادم میره مثلا یه ثانیه پیش کجای دستمو شستم اصلا تمرکز ندارم حافظم خیلی کم شده البته حافظه ی کوتاه مدتم آیا هیپنوتیزم چاره ساز هست؟آخه از یه هیپنوتراپیست شنیدم که گفت وسواس با هیپنوتیزم درمان نمیشه

    1. سلام.
      بله، هیپنوتیزم برای شما چاره ساز می باشد و وسواس را نیز می تواند درمان کند. اما اینکه شما نتیجه بگیرید یا نگیرید بستگی به شما و درمانگری دارد که انتخاب می کنید. با این حال اجالتا” ورزش کنید، مثبت فکر کنید، موسیقی شاد گوش دهید و البته بهتر است هر چه زود تر برای درمان نیز اقدام کنید. برای اطلاعات بیشتر می توانید تماس بگیرید.
      موفق باشید.

  51. سلام آقای دکتر من یک پسر ۲۲ ساله هستم از افغانستان که از بیماری افسردگی رنج میبرم از اجتماع گریزان استم احساس ناتوانی دارم بسیار نگران آینده استم بی تفاوت و بی مسئولیت استم نزد چندین دکتر مراجعه کردیم ولی نتیجه نداد اعتماد به نفس اصلا ندارم میخواهم در کمترین وقت ممکن از شر افسردگی رهایی یابم آیا با هیپنوتیزم امکان دارد کاملا صحتمند گردم اگر زحمت نمیشود آدرس یک هیپنوتراپست لایق در افغانستان برایم بدهید ممنون

    1. سلام جناب آقای جواد.
      امکان درمان شما با هیپنوتیزم بسیار ممکن می باشد. اما نمی دانم در افغانستان هیپنوتراپیست لایق وجود دارد یا خیر؟ بهتر است از وزارت بهداشت افغانستان جستجو کنید. در غیر این صورت مشهد به شما نزدیک می باشد.
      موفق باشید.

  52. سلام آقای دکتر.من نزدیک یک هفته هست که یه مشکلاتی گریبان منو گرفته.زود گریه میکنم, زود از کوره در میرم,زود از حرف اعضاء خونواده قهر میکنم,اشتهام هم کم شده طوری که میل به خوردن ندارم و لاغر هم شدم قبلا چنین فردی اصلا نبودم البته بدبین هم هستم و به همه مشکوک لطفا کمکم کنید؟

    1. سلام.
      سعی کنید نگذارید حالت کرختی و بی حالی بر شما غلبه کند. راه های غالب شدن بر این حالات شما ورزش های موزون به همراه موسیقی شاد ، مثبت فکر کردن، به دنبال کار رفتن و یا مطالعه کردن و … می باشد. چند جلسه مشاوره روانشناسی نیز می تواند برای شما مفید باشد. البته هیپنوتیزم درمانی نیز می تواند برای شما بسیار مفید باشد.
      موفق باشید.

  53. سلام افسردگی جسم منو زمینگیر کرده خیلی کارا دوست دارم انجام بدم نمی تونم سست بودن اذیتم می کنه من می خوام خوب شم دوستانم بهم میگن این روش خوبی است آقای دکتر درمان میشم.

    1. سلام.
      بله، درمان میشوید. برای اطلاعات و راهنمایی بیشتر تماس بگیرید.
      موفق باشید.

  54. دکتر جان سلام خدا وکیلی با این روش من درمان میشم سر کاری نیست خسته شدم همه کار کردم نتیجه نگرفتم دارم دیونه میشم هزینش برام مهم نیست فقط خوب شم .

    1. سلام.
      خیر . سر کاری نیست ،خوب می شوید . تماس بگیرید تا راهنمایی شوید .
      موفق باشید .

  55. سلام دکتر من دختری دارم که مدت هاست همش تو اتاقشه خیلی بی نظم شده اصلا از بیرون رفتن و جمع های خانوادگی بیزاره در صورتی که قبلا دختر شادابی بود و روز به روز بد تر و بی حوصله تر میشه من خیلی نگرانم پیش مشاوره های مختلف بردمش .دارو هم مصرف کرده نتیجه نداده با این روش درمان میشه

    1. سلام.
      بله. تقریبا” همه آنهایی که تاکنون مراجعه کردند با این روش نتیجه گرفته اند . برای اطلاعات بیشتر تماس بگیرید تا راهنمایی شوید .
      موفق باشید .

  56. سلام اقای دکتر من یک دختر ۱۲ساله دارم. جاهای متفاوت برای مشاوره بردم .دخترم معلوم شد از طرف پدرش مورد تجاوز قرار گرفته و عموشم هی اذیتش میکرده من از همسرم که فهمیدم واقعا از حیون کمتر هست جدا شدم ولی دخترم اصلا حال خوبی نداره از منم میترسه بهم پیشنهاد دارو کردن ولی نمی خوام تو این سن قرص بخوره .اقای دکتر میشه تو این سن روش هیپنوتیزم انجام داد ؟مشکلش با هیپنوتیزم درمان میشه ؟

    1. سلام.
      بله. مشکل دختر خانم شما با این روش درمانی قابل درمان است نگران نباشید.تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.
      موفق باشید.

  57. سلام من وابستگی شدیدی به قرص های کدیین و الپرازولام دارم قبلا هم به ترامادول و کلونازپام .این اعتیادم باعث شده اصلا خواب خوبی نداشته باشم همش گرفتگی عضله دارم مخصوصا عضله های گردنم وقتی قرص هارو مصرف میکنم به شدت پرخاشگری میکنم خیلی بی نظم شدم حوصله هیچ چیزی هم ندارم .اینقدر دکتر های مختلف رفتمو نتیجه نگرفتم بدبینی به دکتر ها پیدا کردم تا حالا هیپنوتیزمو ولی امتحان نکردم .اثرش رو بعد چند جلسه میبینم

    1. سلام.
      معمولا” اثرات هیپنوتیزم درمانی سریع مشخص می شود .برای اطلاعات بیشتر تماس بگیرید تا راهنمایی شوید .
      موفق باشید.

  58. سلام جناب دکتر من خواهر ۳۰ساله ای دارم که دچار افسردگی شدید و حدود ۴سال هست که دارو مصرف می کنه .می خوام برای هیپنو تراپی اقدام کنم در هنگام درمان باید قرص هاشم استفاده کنه یا باید قطع شود ؟ممنون میشم پاسخ بدید

    1. سلام.
      پس از شروع درمان و بهتر شدن حالشان معمولا” دارو درمانی را رها می کنند . لطفا” برای راهنمایی بیشتر تماس بگیرید.
      موفق باشید.

  59. سلام اقای دکتر . من دختر ۲۵ساله ای هستم که اصلا رو رفتارام و عادت هایی که دارم تعادل ندارم . به شدت معتاذد له جنس مخالفم هستم یه وقتایی همالکی شروع میکنم به پیامک دادن به شماره های غریبه اصلا دست خودم نیست این نیاز بیش از حد به جنس مخالف باعث ازارم شده .راهنمایی کنید .ممنونم

    1. سلام.
      این یک وسواس ذهنی و فشار روانی _جنسی برای ایجاد ارتباط با جنس مخالف است که نیاز به درمان دارد.برای اطلاعات بیشتر تماس بگیرید .
      موفق باشید.

  60. سلام دکتر جان من یه کلافگی نا معلومی دارم از تعطیلات اصلا خوشم نمیاد چون بی قراری تو مجیط دارم که اذیتم میکنه این موضوع افسردم کرده اضطرابمم زیاد شده راهنمایی لطفا؟

    1. سلام.
      اگر این حالت مدت طولانی است که در شما بوجود آمده حتما” به یک متخصص علوم روانشناسی مراجعه کنید . در صورت تمایل برای راهنمایی بیشتر تماس بگیرید .
      موفق باشید.

  61. سلام من در سن پایین با چند نفر رابطه جنسی داشتم و الان به شدت پشیمونم و ناراحتم من الان می خوام با یه نفر ازدواج کنم ولی میترسم باید چیکار کنم ایا به درمان احتیاج دارم ؟میتونم ازدواج کنم یا نباید ازدواج کنم؟؟

    1. سلام.
      منظورتان از اینکه میترسید دقیقا” چیست بفرمایید ؟
      موفق باشید.

      1. ممنونم که جواب من رو دادید .خودمم نمی دونم ترس از چیه شاید از اینکه تو رابطم با کسی که قرار باهاش ازدواج کنم تاثیر بذازه من واقعا پشیمون هستم اقای دکتر از کاری که کردم

  62. سلام دکتر من چند وقتی هست که دچار افسردگی شدم چند ماه که اصلا بیرون نرفتم حوصله هیچ کاری رو ندارم انجام بدم به همه کس بد بین هستم چیکار کنم از این حالت بیام بیرون .ممنون

    1. سلام.
      شما باید برای درمان اقدام کنید . جلسات روان درمانی می تواند بسیار برایتان مفید باشد .گاهی اوقات دارو درمانی نیز می تواند در این موارد موثر واقع شود.البته خودتان نیز سعی کنید با ورزش ، مثبت اندیشی ، حضور در جمع و غیره به خودتان کمک کنید .هیپنوتیزم درمانی نیز می تواند برایتان مفید باشد .
      موفق باشید.

  63. سلام اقای دکتر من خواهری ۲۵ ساله دارم که بسیار بلند پروازه ولی اصلا برای چیز هایی که می خواد تلاش نمی کنه متوجه شدم بعضی اوقات توهم اون کار رو میزنه و هذیون میگه با خودش همش فکر میکنه اون کارو داره .اقای دکتر این مشکل ایا قابل درمان ؟

    1. سلام.
      به نظر می رسد خواهر شما باید فردی درون گرا و کمرو و خجالتی باشد . که به دلیل عدم اعتماد به نفس نتوانسته در واقعیت چیزی بدست آورد در نتیجه در خود فرو رفته . باید برای درمان اقدام کنید . هیچ دردی بی درمان نیست .
      موفق باشید.

  64. سلام دکتر من الان ۳۸سلم شده ولی هنوز ازدواج نکردم چند سالی هست که به خاطر افسردگی که دارم دارو مصرف می کنم ولی خوب نشدم حتی فکر میکنم بدترم شدم اصلا میلم به همه چی کم شده و همیشه استرس دارم .چند سالی هم هست که با اینکه دوست ندارم ولی به خود ارضایی اعتیاد پیدا کردم .اقای دکتر من در تبریز ساکن هستم و می خواهم اگر درمان میشم ؟بیام تهران پیش شما .چه مدت هم باید تهران باشم

    1. سلام.
      مشکلات عدیده ای که فرمودید قابل درمان است . مدت درمان و بقیه مسائل در اولین جلسه معارفه توضیح داده خواهد شد .
      موفق باشید.

  65. سلام اقای دکتر توانا. من مادر یکی از مراجعینتون هستم . اقای دکتر من یک دنیا ممنون شما هستم شما زندگی رو به خانواده من دوباره برگردوندین واقعا ممنونم . دختر من دیگه اون دختر افسرده ،بی حوصله و خشن و کسی ک اصلا اعتماد به نفس نداشت و نمی تونست ازدواج کنه نیست حالا یه دختر شاداب و سرزندست داره درسشو تموم میکنه و نامزد کرده .اقای دکتر هر چقد ازتون تشکر کنم کمه . امیدوارم خدا به شما سلامتی بده شما افتخاری هستید برای کشور ما .تشکر فراوان

    1. سلام.
      خانم م.ک از تشکر و قدر شناسی شما تشکر می کنم .
      موفق باشید.

  66. سلام.من چند ماهی با یک اقا پسری دوست بودم و اون یه دفعه ای گذاشت رفت ما تو اوج رابطه بودیم و همه چیز عالی بود هیچ مشکلی نداشتیم و با هم اصلا بحث نکرده بودیم در این حد عالی بودیم
    من اصلا نمیفهمم چرا رفته و این چرا توی زندگی من ۱ماهه که هست که چرا همه چی خوب بود که دارم افسردگی میگیرم فکر کنم باید چیکار کنم کمک کنید دکتر

    1. سلام.
      خانم صبا خدا به شما صبر بده انشااله . این دنیا به هیچ کس رحم نمی کنه چه برسد به آدم ها .البته طرف شما دارای مشکل بوده ،بهتر که الان رفت ، و اگر می ماند بعد از چندین سال می رفت آن وقت تحملش سخت تر بود . با این حال برای مشاوره به یک روانشناس نیز مراجعه نمایید .
      موفق باشید.

  67. سلام اقای دکتر ، من با یک خانمی در ارتباط هستم احساس میکنم افسردگی داره همش تو خونه گریه می کنه وقتی میرم جایی زنگ میزنه باهام دعوا می کنه وقتی باهام میریم بیرون بهانه گیری میکنه ما قراره باهم ازدواج کنیم . میشه درمان کردش ؟قبل ازدواج خوب میشه

    1. سلام.
      بله جناب آقای مجید . حتما” قبل ازدواج آن خانم باید درمان شود .
      موفق باشید.

  68. سلام من به مدت 3 سال که دچار کابوسهای شبانه میشوم اکثرا فکر میکنم کسی در خانه در حال دزدی است با ترس و وحشت از خواب بیدار میشم و دیگه خوابم نمیبره مشکل بد خوابی دیر خوابی و پر خوابی دارم یعنی شبها خیلی دیر خوابم میبره و روز تا ساعت 11 ظهر اکثرا خوابم وقتی از خواب بیدار میشم شدیدا خسته ام توان و انگیزه هیچ کاری رو ندارم گاهی اوقات شبها موجودات عجیب که وجود زمینی ندارند میبینم و مورد آزار آنها قرار میگیرم لطفا مرا جهت درمان راهنمایی کنین درصورت امکان جواب را برآیم gmailکنید و یک درمان خوب معرفی کنید با تشکر فراوان

    1. سلام.
      شما هم نیاز به درمان روانپزشکی و هم روان شناسی دارید .بنابراین هر چه زودتر به یک درمانگر مراجعه کنید .
      موفق باشید.

  69. سلام اقای دکتر من احساس میکنم افسردگی گرفتم انگیزمو از دست دادم من قبلا عاشق یک خانمی شده بودم با اینکه الان ازدواج کرده ولی هنوز بهش فکر میکنم و این نمیزاره برم دنبال دیگران این چند ساله به شدت هم با اینگه اصلا تمایل ندارم ولی دچار خودارزایی شدید شدم من ۳۴سالمه و این موضوع خیلی اذیتم میکنه راهنمایی کنید لطفا

    1. سلام.
      سعی کنید ورزش کنید ، موسیقی شاد گوش دهید و مثبت فکر کنید و البته سعی کنید بر احساسات خود تسلط داشته باشید . و البته پیشنهاد می شود به یک روانشناس نیز مراجعه کنید .
      موفق باشید.

      1. با سلام خدمت اقای دکتر اول این که میخواستم بدونم که ایا کم رویی و خجالت شدید از پیامد های افسردگی هست یا خیر دوم این که من توی دوره ای بودم که واقعا برام سخت گذشت و دچار تیک عصبی شدید و عجیب شدم هر هفته یه تیک داشتم و متغیر بود شاید سی چهل نوع تیک عوض کردم و خواستم بگم که الان در ارامش هستم ولی تمام پیامد های افسردگی در من باقی مونده و وقتی هم به اون دوران بد فکر میکنم باز اعصابم خراب میشه و این که طوری هستم که هیچکس نمیدونه که افسرده ایا تمام این مشکلات با هیبنوتیزم خوب میشه یا خیر ممنون از وبسایت خوبتون و تشکر بابت جوابگویی به همه ی کامنت ها

        1. سلام.
          گاهی اوقات افسردگی معلول کمرویی و خجالتی است و گاهی اوقات عدم اعتماد به نفس معلول افسردگی است. درمان پذیر است لطفا” تماس بگیرید تا راهنمایی شوید.
          موفق باشید.

  70. سلام دکتر
    من گاهی احساس افسردگی میکنم و گاهی هم این حسو ندارم .جدیدا هم دچار وسواس شدم توی کارام اعتماد به نفسمو از دست دادم و وقتی میرم بیرون همش خجالت میکشم با اینکه ۳۷سالمه به شدت خیال پردازی میکنم باید چیکار کنم اقای دکتر ؟

    1. سلام.
      احتمالا” شما باید آدم کمرو و خجالتی بوده و یا باشید که هنوز هم خیال پردازی می کنید . ابتدا جهت مشاوره به یک روانشناس مراجعه کنید در صورتی که نتیجه نگرفتید به یک درمانگر مراجعه کنید .
      موفق باشید.

  71. سلام
    آقاي دكتر من سالها پيش دچار افسردگي شده بودم ولي حالم خوب شد الان همه اش مي ترسم برگردم به دوران افسردگي ام دچار تپش قلب و اضطراب و بي ميلي نسبت به همه چيز مي شؤم و بعد عرق ميكنم و فكر برگشت به دوران افسردگي مرتب آزارم مي دهد .لطفا راهنمايي كنيد

    1. سلام.
      به نظر می رسد علائم افسردگی شما هنگامی که فکر می کردید خوب شده اید فروکش کرده بوده است . و همچنین به نظر می رسد شما دچار وسواس فکری و ترس از بیمار شدن هم داشته باشید.سعی کنید منفی فکر نکنید ، ورزش کنید به اهنگ های شاد گوش بدهید. انشااله بهتر می شوید.و حتما” از تخصص روانشناسی و یا روانپزشکی استفاده نمایید.
      موفق باشید.

  72. خواهري دارم كه بدون توجه به چهار چوب خانواده حركت ميكند. وقتي از او سوال مي كنيم سعي مي كند توجيه كندو همه اش مي گويد بي حوصله هستم نمي توانم تصميم بگيرم بي انگيزه و بي هدف است همه اش به خودكشي فكر ميكند و يك بار هم اقدام كرده است .آيا هيپنوتيزم به او كمك مي كند .

    1. سلام.
      بله، هیپنوتیزم درمانی برای درمان مشکلات ایشان بسیار موثر است البته در صورتی که میل به درمان داشته باشد و در فرایند جلسات درمان کاملا” همکاری نماید .
      موفق باشید.

  73. با سلام خواهرم چند سالي است كه دچار افسردگي شديد است تحت درمان دارويي قرار دارد ولي زياد حال خوبي ندارد و به تازگي شو هرش اقدام كرده براي طلاق آلطفا راهنمايي كنيد چه كاري ميشود كرد كه زندگي شان به هم نخورد و حالش خوب شود.

    1. سلام.
      متاسفانه دارو درمانی کاهش دهنده علایم بیماری های روانی است بنابراین بهتر است خواهر شما برای روان درمانی به یک روانشناس مجرب مراجعه نماید که انشااله حالش بهتر شود و البته در صورت عجله برای بهبودی به نظر میرسد هیپنوتیزم درمانی میتواند بهترین و سریع ترین روش درمان باشد . پس به دنبال یک هیپنوتیزم درمانگر مجرب بگردید.
      موفق باشید.

  74. من اغلب بي حوصله هستم .چند سال پيش همسرم را از دست دادم و از اون موقع به بعد از مسؤوليت پذيري و ازدواج مي ترسم و نمي توانم از منزل خارج شوم بشدت تو خودم هستم و نمي دانم چكار كنم .من ٢٩سال دارم.

    1. سلام.
      امیدوارم غم اخرتان باشد. به هر حال همه انسان ها این دنیای فانی را وداع و به دنیای باقی سفر میکنند . اما در ارتباط با غمگینی و افسردگی شما باید بگویم که به نظر میرسد غیر طبیعی باشد چون ادم های طبیعی بعد از هر حادثه ای هر چند بسیار غم انگیز بعد از مدتی با ان حادثه کنار امده و زندگی طبیعی خودشان را شروع می نمایند .بنابراین شما باید دچار افسردگی باشید که نیاز به مداخله درمانی دارید بنابراین بهتر است به روانشناس یا روانپزشک مراجعه نمایید .
      موفق باشید.

  75. سلام
    آقاي دكتر من بعد از فوت مادرم به شدت گوشه گير و منزوي شدم و مدت زيادي از خانه بيرون نمي روم استرس و اضطراب ترس از مردم أفكار منفي دارم و قادر به انجام هيچ كاري نيستم لطفا به من كمك كنيد من نمي خوا هم دارو مصرف كنم با هيپنوتيزم درمان ميشوم يا نه

    1. سلام.
      خانم مینا، از دست دادن عزیزان همه ی ما را غمگین و ناراحت مینماید . فوت مادرتان را به شما تسلیت میگویم .اما شما نباید اینقدر ناراحت و افسرده میشدید و البته اگر شما این واقعیت را بپزیرید که همه آدم ها و یا هر موجود زنده ای یک روزی به دیار دیگر میشتابد اینقدر غمگین و افسرده نمیشدید با این هال امیدوارم چند جلسه مشاوره روانشناسی به شما کمک کند که کاملا بهتر شوید.در غیر این صورت هیپنوتیزم درمانی هم میتواند برای شما بسیار مفید باشد.
      موفق باشید.

  76. آقاي دكتر سلام
    من مرتب احساس غمگيني دارم احساس درما ندگي مي كنم بي تفاوت شده ام قبلا اتفاقاتي كه مي افتاد مرا خوشحال و يا غمگين ميكرد و لي الان برأيم هيج فرقي نمي كندهمه جيز معناي خودش را از دست داده است .آيامشگل من با هيپنوتيزم درمان پذير است .باتشكر

    1. سلام.
      حالت های غمگینی، بی تفاوتی ، لذت نبردن از چیزی ، بی حوصله بودن از علایم شایع افسردگی میباشد . سعی کنید به چیز های مثبت زندگی توجه کنید ، در واقع مثبت فکر کنید . برنامه ریزی های کوتاه و سبک میتواند به شما کمک کند و از ورزش کردن مخصوصا در باشگاه های ورزشی که باعث میشود از منزل خارج شوید میتواند به شما برای نجات از افسردگی کمک کند. در صورتی که همچنان مشکل باقی ماند، انوقت میتوانید برای درمان با هیپنوتیزم اقدام نمایید.
      موفق باشید.

  77. سلام
    آقاي دكتر توانا
    خواستم بپرسم براي درمان افسردگي هيپنوتيزم جواب مي دهد؟ چون خوردن داروهاي شيميايي خيلي عوارض دارد و نتيجه موقتي است . من پيش روا نپزشگان خيلي معروفي هم رفته ام ولي نتيجه نگرفتم چون مرتب بايد دارو خورد و تحت نظر بود.

    1. سلام.
      بله، هیپنوتیزم برای درمان افسردگی بسیار موثر است و دوره درمان نیز سریع میباشد و زود به نتیجه میرسید .
      موفق باشید.

  78. سلام
    سابقه ١٠سال بيماري افسردگي را دارم ، بارها تحت درمان دارويي قرار گرفتم ولي همچنان افسرده هستم حوصله انجام كار هاي هرچقدرهم جزئي را تدارم ! دوست ندارم دارو بخورم، چون همه اش بايد بخوابم …. آيا هيپنوتيزم افسردگي را درمان ميكند چند در صداحتمال خوب شدن وجود دارد.?

    1. سلام.
      بله تجربه نشان داده که هیپنوتیزم درمانی البته به همراه روان درمانی قوی ترین روش درمان برای انواع اختلالات عاطفی از جمله افسردگی میباشد. تعداد جلسات درمان با توجه به نوع شخصیت ، میزان افسردگی و تمایل خود فرد برای درمان و … متفاوت است . به طور کل معمول جلسات درمان 10 جلسه میباشد.
      موفق باشید.

  79. سلام.
    اگر هیپنوتیزم درمانی برای درمان همه نوع از افسردگی ها مفید نباشد حد اقل برای درمان افسردگی شما بسیار مفید است.آقا فاضل عزیز زندگی را سخت نگیر چون سخت می گردد جهان بر مردمان سخت گیر.
    موفق باشید

  80. سلام شما برای هرنوع افسردگی میتوانید هیپنوتیزم کنید؟
    من شدیدا به پدرم دلبستگی داشتم و چندماه پیش پدرمو تو تصادف از دست دادم افسردگی شدید گرفتم و با اینکه تازه ازدواج کردم و همسرم فرد مورد علاقه من بود در روابطم نیز چندان موفق نیستم و هروز افسرده تر میشم و رخوت تمام وجودم رو گرفته دنبال راه چاره ام

  81. سلام من 16 سالمه مادرم نسبت به درس خوندن من بسیار حساسه و اگر نمراتم خوب نباشه واقعا به هم می ریزه و حالشون بد می شه البته مادرم سابقه افسردگی داشتند . ولی این موشوع خیلی منو مضطرب می کنه موقع درس خوندن تمرکز ندارم و همش نگرانم نکنه نمره ام خوب نشه و ترس بسیار زیادی از امتحان دارم .به نظرم منم دارم افسردگی می گیرم .مشاورهای زیادی رفتم ولی بی نتیجه بوده .چقدر ممکنه با هیپنوتیزم خوب بشم ؟

    1. سلام.
      اولین پیشنهاد برای شما مشاوره با شما و مادرتان می باشد که باعث تغیر در سبک نگرش شما و مادرتان شود که امیدوارم مشکل افسردگی شماها درمان شود.در غیر این صورت هیپنوتیزم درمانی می تواند یکی از بهترین روشهای درمان افسردکی شما باشد.
      موفق باشید

    2. سلام من همش احساس گناه میکنم خودموکوچیکوبی ارزش میبینم خودموجلوی همه کوچیک میکنم بچه گی بدی داشتم گذشته ام افتضاح بود دچارگناه شد خودموزشتوبدردنخورمیبینم19سالمه توهررابطه ی شکست خوردم همش میگم چون زشتم کسی منونمیخواد توروخداچیکارکنم

  82. سلام من 28 سالمه دارم یه مدت رابطه دوستیم با دختری که 5 سال باهاش رابطه داشتم به هم خورده تو این مدت اصلا حس خوبی ندارم به هیچ کاری دل نمی دم و به همه دخترها بدبین هستم با اینکه پیشنهاد برای ازدواج دارم تمی تواتم اعتماد کنم . همه می گن افسردگی گرفتم .چه راهکاری وجود داره من از این حس و حال خارج بشم؟

    1. سلام.
      اول چند جلسه مشاوره بروید اگر خوب نشدین می توانید اقدام به درمان کنید.

      1. سلام من برای درمان افسردگی که دارم میخوام هیپنوتیزدرمانی کنم اما نمیدونم کجا باید مراجعه کنم.لطفا راهنمایی کنید…

  83. سلام من 22 ساله هستم عشقم یک طرفه بود افسرده شدم نمیتونم دوریشو تحمل کنم پرخاشگر بیحوصله شدم زیادگریه میکنم خودخوری هم میکنم میتونین به من کمک کنین

    1. سلام.
      گریه، بی حوصله گی، پرخاشگری و موارد مشابه از علایم افسردگی می باشد و قابل درمان است.
      موفق باشید

  84. سلام من 42 ساله هستم و با همسرم مشکل دارم و پس از اطلاع از خیانت همسرم مدام به این موضوع فکر می کنم و نمی تواتم آنرا فراموش کنم هر روز و هر لحظه با این فکر مشغولم و عصبانی و پرخاشگر شده ام همسرم می گوید افسردگی گرفته ام آیا با مشاوره و هیپنوتیزم مشکلم حل می شود

    1. سلام.
      بله هیپنوتیزم درمانی و یا هیپنوتراپی به همراه مشاوره و روان درمانی یکی از بهترین روشهای درمان افسردگی می باشد.
      موفق باشید

  85. سلام وقت بخیر من 40 سال دارم و یک دحتر 5 ساله دارم 2 سال پیش از همسرم جدا شده ام و از آن موقع دچار افکار بد وافسردگی شده ام وحتی به خود کشی فکر کرده ام برای درمان افسردگی ام چه باید بکنم؟

    1. سلام.
      بهر حال برای درمان افسردگی باید به متخصص مراجعه کنید.البته اجالتا به چیزهای مثبتی که دارید توجه فرمایید تا کمی بر حالات افسردگی خود غلبه نمایید.
      موفق باشید

      1. آقای دکتر من از زنجان مزاحم شدم صرفا برای بیماران شهرستانی امکان ویزیت ومشاوره آنلاین هست یاخیر؟

  86. سلام من ۳۲ ساله هستم بر اثر روابط ناموفق و اینکه اغلب در روابطم مورد بی مهری و طرد قرار گرفته ام دچار افسردگی ترس شدید و وحشت شده ام از آینده می ترسم و در کارم هم با مشکل روبه رو شده ام ولی وقتی با شخصی که دوست دارم وارد رابطه می شوم شدت علایم افسردگی کاهش پیدا می کند ولی باز هم ترس از دست دادن دارم اعتماد به نفسم پایین است یا امکان درمان افسردگی و ترسهای من وجود دارد؟

  87. سلام من 32 ساله هستم بر اثر روابط ناموفق و اینکه اغلب در روابطم مورد بی مهری و طرد قرار گرفته ام دچار افسردگی ترس شدید و وحشت شده ام از آینده می ترسم و در کارم هم با مشکل روبه رو شده ام ولی وقتی با شخصی که دوست دارم وارد رابطه می شوم شدت علایم افسردگی کاهش پیدا می کند ولی باز هم ترس از دست دادن دارم اعتماد به نفسم پایین است یا اکگان درمان افسردگی و ترسهای من وجود دارد؟

    1. سلام.
      بله. امکان درمان افسردگی شما و همچنین بهبود بخشیدن به اعتماد به نفس شماوجود دارد.
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *